- قوی دستگه
- سرمایه دار توانگر قوی دستگاه: بلند اختری نام او بختیار قوی دستگه بود و سرمایه دار
معنی قوی دستگه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرمایه دار توانگر صاحب حشمت و شوکت
دارای شان و شوکت
نیودست زورمند قوی پنجه زورمند توانا: شد قوی دست آن چنان انصاف کز روی قسم - شمع را نکشد همی بی امر تو باد هوا
زبر دست، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه